اعترافات احمقانه جدید
نوشته شده توسط : sajad

 


.:: اعترافات احمقانه جدید بهمن ماه ۹۱ ::.

بهنام : اعتراف میکنم بچه که بودم می خواستم برم دستشویی تی وی رو خاموش میکردم تا کارتون تموم نشه وبعد میومدم گریه میکردم به مادرم میگفتم کاره تو بود روشن کردی کارتون تموم شد !
.:: اعترافات احمقانه جدید بهمن ماه ۹۱ ::.

رویا : اعتراف میکنم که دوران بچگی به استقلال میگفتم استفراغ ! همچنین اعتراف میکنم که بچگی از صدای جارو برقی و آبمیوه گیری فرار میکردم تو حیاط ! 
.:: اعترافات احمقانه جدید بهمن ماه ۹۱ ::.
شیوا : اعتراف میکنم بچه که بودم یه بار با آجر زدم تو سر یکی از بچه های اقوام ، تا ببینم دور سرش از اون ستاره ها و پرنده ها می چرخه یا نه !
تازه هی چند بارم پشت سر هم این کار و کردم ، چون هر چی می زدم اتفاقی نمی افتاد !
.:: اعترافات احمقانه جدید بهمن ماه ۹۱ ::.

مهرداد : اعتراف می کنم وقتی کلاس ۵ بودم و شب ها توی خودم جیش می کردم ، از خواب بلند می شدم و شلوارم رو اتو میکشیدم و تشکم رو برعکس می نداختم که کسی نفهمه من جیش کردم !
.:: اعترافات احمقانه جدید بهمن ماه ۹۱ ::.
علی : چند وقت پیش تو حیاط خونه سیگار میکشیدم که صدای باز شدن در حیاط اومد منم حول شدم سیگارو روی گوشیم خاموش کردم ! و بدترش اینکه بلافاصله گوشیو پرت کردم تو باقچه و سیگار خاموش موند تو دستم !
.:: اعترافات احمقانه جدید بهمن ماه ۹۱ ::.

هومن : اعتراف می کنم کوچیک که بودم تو سالن خونمون وقتی کسی نبود عینهو دیوونه ها شروع می کردم به رقصیدن ! بعد یهویی یادم میو مد که خدا داره نگاه می کنه ! خجالت می کشیدم می رفتم یه گوشه می نشستم !
.:: اعترافات احمقانه جدید بهمن ماه ۹۱ ::.

مینا : اعتراف می کنم سوم دبیرستان بودم امتحان شیمی داشتم نخونده بودم بعد از امتحان تو شلوغی برگمو گذاشتم تو کیفم هفته ی بعد دبیرمون کلی معذرت خواست گفت برگه ی شمارو گم کردم پیدا میکنم میارم !
.:: اعترافات احمقانه جدید بهمن ماه ۹۱ ::.

مونا : چند روز پیش دختر خالم گوشیشو خونمون جا گذاشته بود ف بهش اس ام اس ( ! ) زدم گوشیت جا گذاشتی !
.:: اعترافات احمقانه جدید بهمن ماه ۹۱ ::.

ایرج : وقتی بچه بودم رفتم به اطلاعات مجتمع خریده الکی اسم خودمو گفتم پیج کنه بعد با صدای دلنشینش اسمم تو مجتع پخش شد از خوشحالی قند تو دلم آب شده بود انگار بهم تی تاب داده بودن !
.:: اعترافات احمقانه جدید بهمن ماه ۹۱ ::.

پگاه : اعتراف میکنم که بچه بودم دوست داشتم دندون پزشک بشم ، یه بار تو بازی بزور خواهرمو خوابوندم و دندون لقشو با نخ کندم !
.:: اعترافات احمقانه جدید بهمن ماه ۹۱ ::.
لادن : اعتراف میکنم وقتی بچه بودم کارتون فوتبالیستها رو نشون میداد،منم که بدون استثنا عاشق تک تک پسرای تو کارتون بودم ، میرفتم لباسمو عوض میکردم ، یه لباس خشگلو شیک میپوشیدم ، که وقتی تو تو دوربین نگاه میکنن ، منو ببینن عاشقم بشن !

 



:: موضوعات مرتبط: اعترافات احمقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 347
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 12 خرداد 1392 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: